نتیجه ی گذر زمان

نتیجه ی گذر زمان
دلنوشته

خاطرات یک جوان کهنه دل

تلخنوشت امروز

همه چیز تاریک تر از قبل در خیابان رقم میخورد ، مرگ از ساعت هفت شب به بعد با حق تیر بود ، حال از ساعت یک شب به بعد با حق چاقوست
تفاوت ها فقط در زمان رقم میخورد و زمان همچنان تلخ میگذرد و خوشحال تر از همه چرخ روزگار است که چوب از پرسه زدن لای آن می هراسد
روانشناسم میگوید به فکر خود باش و نه دیگران ، اما من همچنان حرف هایش را با فلسفه های مبهم خود نقض میکنم
اگر هر کس به فکر خویش باشد همه چیز تیره و تار میشود ، همانگونه که حال در حال مشاهده ی آن هستیم ، من نمیخواهم وضع را از این تیره تر کنم
تفاوت ها فقط در زمان رقم میخورد و من همچنان از گذر زمان رنج می برم اما گنجی در پی آن نمی یابم ، گنجی که شاید نامش جدایی از ترس و دلهره ی مضمن در وجودم باشد ، شاید نامش رهایی از بند مشکلی به نام مشکلات باشد ، شاید نامش رسیدن به جامعه ی آرمانی باشد
شاید نامش گذرانِ زمان با طعم شیرین باشد
شاید این باشد ، شاید آن باشد
نه! همچنان در پی رنجی که از تلخی گذر زمان میبینم ، گنجی نخفته است
این است جامعه ی آرمانی که بیست و پنج میلیون تن میخواستند و حال نزدیک به پنجاه میلیون نفر با آن میجنگند
این است آرمان های او
حال روی سخنم با همان بیست و پنج تا سی میلیون نفر است ، آیا به جامعه ی آرمانی خود رسیدید؟
اینکه سه دهه با معنی موفقیت بیگانه هستید به من ارتباطی ندارد ، پس همان کلیشه ی قدیمی ، آرزویم برای شما موفقیت است ، ببینم آیا برآورده میشود با این جامعه ی آرمانی که برای ما با خوردن خون دل ساختید؟
آری! موفق باشید
 
تلخنوشتی سرد از جانب شخصیت در خیال پرورانده ی ایهام
 
93/10/15
Jan 05, 2015
 
ثبت در چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394برچسب:دلنوشته,زمان,خاطره,قدیم,ایهام,شکایت, توسط ایهام | |



نتیجه ی گذر زمان

Instagram